اسپریچو



میگوید تو بی‌تفاوتی. بعد از تعجب اولیه فکر میکنم که بله. مدت‌هاست کنترل کردن را رها کرده‌ام. نه تنها چیزهایی که غیرقابل کنترل است بلکه تمام چیزهایی که قابل کنترل است. منطق صفر و صدی من اینگونه کار میکند. عقیده بعضی‌وقت‌ها مزخرفی دارم که میگوید هر چیزی همان گونه که هست عالیست. حتی اگر قاتل جانم باشد. شاید از ناخواستی‌تر شدن هر چیزی میترسم. راستش را بخواهید در خلوت، زیاد به چیزهایی که میتوانست باشد و نیست فکر میکنم. من انقدر کنترل کردن را فراموش کرده‌ام که وقتی مریض با اه‌وناله و بهانه گیری کلافه‌ام کرده بود نمیداستم که راه نجات در دستان خودم است . من باید بگویم که این مقدار از بی‌تابی غیرمنطقی است و اگر تحمل ندارد میتواند برود. به همین سادگی مریض یک ساعت بعدی را خویشتن داری کرد و تمام باری که باید خودش تحمل میکرد روی دوش من نینداخت. نقطه عطف این چند سال سروکله زدن با مریض‌هایم بود. حس قدرتی که مدت‌ها تجربه نکرده بودم و فکر میکردم کاملا بی‌مصرف است. روش‌های کار و زندگی شاید بهم مرتبط نباشند اما میدانم باید کنترل کنم. الان منم و کنترل و چیزهایی که هنوز نمیدانم باید کنترل کنم. مانند بچه‌ای که تازه با وسیله‌ای اشنا شده‌ است. و جالب ان که کسی شاکی است چرا کنترل نمیکنی((:



از دیشب فقط به تیتر فکر کرده‌ام و نکته قابل توجهی برای گفتن ندارم. تیتر گویای همه چیز هست. سال‌های قبل فکر میکردم روز تولد نشان‌دهنده چگونگی گذشت سال بعد خواهد بود، همان افکار پوچی که ادم دوست دارد بهشان دامن بزند. بهترین روز تولدم سال قبل بود که الان با نصف بیشتر ان ادم‌هایی که روزم را ساختند قطع رابطه کرده‌ام. امسال هم یکی دیگر بود که با قطع ارتباط دراماتیکم، از ان جایی که یک رگ دیوانگی بسیار کلفت دارم و دراماکویین باسابقه‌ای هستم روز تولدم را از یک رو حوصله‌سربر معمولی به یک روز افتضاح تغییر داد. پس تولد افتضاح امسال روی سال اینده تاثیری ندارد. هیچ حس و حال خاص دیگری ندارم. به رسم هر سال گفتم چیزی ثبت کرده باشم. 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

استور بوک سالم زیبا دانلود فیلم و سریال کتابخانه ی عمومی باقرالعلوم(ع) خشکرود مواد مخدر بیوگرافی کلید بهشت قلب من بدون نقاب نوشدارو بیا عاشقی را رعایت کنیم ......